حلما ساداتحلما سادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 روز سن داره
پیوند منو باباییپیوند منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
هليا ساداتهليا سادات، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
,وبلاگ کوچولوهام,وبلاگ کوچولوهام، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
مامانی تا الانمامانی تا الان، تا این لحظه: 24 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
بابایی تا الانبابایی تا الان، تا این لحظه: 29 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

کوچولولو من

قلب کنجدم تشکیل شده

سلام یگانه های زندگیم ببخشید که دور امدم کلی سرم شلوغ مریضی حلما کوچولوم خرید عید و.... کنجد کوچولو عزیزم مامانی رفتم دکتر گفت خداروشکر سالمی قلب کوچولوت تشکیل شده و یدونه ای خیلی خوشحال شدم که قلبت تشکیل شده چون تمام ترسم همین بود    حلماساداتم وقتی رفتیم یزد دکتر اونجا هوا یخ بود باعث شد چشمات خراب بشه صبح ها نتونی از هم بازشون بکنی هی اب ازش میومد و کلیم میکرد که بردیمت دکتر و رفع شد خداروشکر  چقد اذیت میشدی گریه میکردی وقتی قطره مینداختیم تو چشمات   دیروز با دایی قاسم و زندایی و خاله محدثه و زینب خانومی علی اقا اغاییت رفتیم کرمان خرید عید حسام چون زیادی شیطونی میکنه نبردیمش جاش گذاشتیم پیش م...
19 اسفند 1395

داریم میریم دکتر کنجد کوچولو

سلام  کنجد کوچولو امروز قرار ساعت 2.30 حرکت کنیم بریم یزد نوبت دکتر دارم برم ببینم چی به چیه عزیزم قلب کوچولوت تشکیل شده یا نه؟ همه چی خوبه یا نه؟ میتونیم عید بریم خوش گذرونی یا نه؟ دیروز عمو مصطفی عملش کردن اپاندیس داشت کلی اذیت شد الان هم بیمارستان شکر خدا خوبه امروز 2ماهو5روزه که تو دلمی کوچولو برمیگردم انشالله با خبرای خوب  دوستون دارم 
9 اسفند 1395

ده ماهگی حلماخانم دوماهگی کوچولوم

سلامی به گرمی افتاب به سردی زمستان میوه های زندگی من زندگی داره میگذره زودتر از اونی که فکرشو بکنیم حلماساداتم:دخترم امروز شد 10 ماهت عزیزکم روز به روز داری قدم بر میداری به بزرگی من هنوز هیرونم چی شد اینقد زود گذشت درکش و ندارم که هذم کنم چه زود مادر شدم چه زود بزرگ شدی خدایا شکرت بابت همچین فرشته ای ما خوشبختیم مگه خوشبختی در چیه خوشبختی یعنی یه خانواده4 نفره لبخند تو بزرگ شدی عزیزم اونقد که موهای خشکلت میتونم گیره بزنم یاد گرفتی بگی علی ولی با لهجه کج و کوله دیروز تب کردی کلی گریه میکردیی خداروشکر امروز تبت امده پایین الان کنارم نشستی داری با پستونک تو دهنت بازی میکنی .   کنجدکوچیک من:سلام عزیزم الان که دارم برات می...
7 اسفند 1395

خدایا شکرت که داره میگذره....

سلام حلماساداتم خوبی مامان  همه چی امن و امان زندگی میگذره فقط این وسط یه کوچولو ویار های کوچولومون هسه روز به روزتو هم یه کشف تازه میکنی امروز صبح تا الان همش داری میگی دایی داییی دایی بهت میگم دایی قاسم کو هنگ میکنی همه جا نگاه میکنی باز از نو میگی دایی دایی دایی یبار هم با دایی قاسم حرف زدی فدات بشم خوشکل خانمم داره 9 ماهت تموم میشه کم کم بری تو 10 ماه بزرگ شدی خانمم چند روزه یاد گرفتی از پشتی یا دیوار بگیری رو پاهای کوچولوت وابسی و چقد شیرینه واسه همه ما یه چیز جالب دیگه هم یاد گرفتی که الکی بخندی مامانی الکی الکی زورکی زورکی دهن کوچولوتو باز میکنی بلند بلند میخندی یه تیک هم افتاده رو لبت که ناراحت میشی لباتو به شکل غنچه ...
1 اسفند 1395
1